درباره ما | ارتباط با ما | نقشه سایت        
 
  1. بیانیه در قبال هتک حرمت به شهدای مدافع حرم [۱۴۰۱/۰۵/۲۳ ساعت ۱۲]
  2. اینستاگرام کنگره سرداران و 2500شهید نجف آباد [۱۴۰۰/۰۵/۲۰ ساعت ۱۰]
  3. کانال ایتا کنگره سرداران و 2500شهید نجف آباد [۱۴۰۰/۰۵/۲۰ ساعت ۱۰]
  4. کانال تلگرام کنگره سرداران و 2500شهید نجف آباد [۱۴۰۰/۰۵/۲۰ ساعت ۰۹]
  5. ارتباط با واتساپ کنگره سرداران و 2500شهید شهرستان نجف آباد [۱۴۰۰/۰۵/۲۰ ساعت ۰۹]
 
آخرین اخبار
 



نظرسنجی
تا چه حد با کنگره شهدای شهرستان نجف آباد آشنا هستید؟ ؟
1 : بسیار زیاد (1468 رای)
26 % 
2 : زیاد (932 رای)
16 % 
3 : متوسط (962 رای)
17 % 
4 : کم (867 رای)
15 % 
5 : بسیار کم (1504 رای)
26 % 

معرفی سایت به دوستان

پیوندها
 
سایت مقام معظم رهبری

آمار سایت
تعداد شهدای ثبت شده : 2485
تعداد اخبار ثبت شده : 45
تعداد افراد آنلاین : 8
کل بازدیدها : 4152681
بازدید های امروز : 555
بازدید های دیروز : 1389

مسافر زمان

مسافر زمان

خاطرات زندگی سردار شهید رحمت‌الله کاشانی

نوشته: لیلا کریمیان

چاپ اول: 1390

قطع: پالتویی، 112 صفحه

نشر: ستارگان درخشان

نمایی از یک زندگی

ورود او به جمع خانواده، در 1/4/1338 سبب شادی و دلگرمی پدر و مادرش شد. مقاطع دبستان و راهنمایی را در نجف‌آباد گذراند و پس از آن به اصفهان نقل مکان کردند. به صورت شبانه درس می‌خواند و روزها با کمک پدرش در روستاهای اطراف برای خانواده‌های روستایی بی‌بضاعت، دار قالی برپا می‌کرد. پس از پیروزی انقلاب، عضو پایگاه مسجد شد و در سال 1360 به سپاه پیوست و مسئول بهداری و امور مجروحان و جانبازان شد و بر اعزام آنان به مراکز درمانی شهرهای مختلف نظارت می‌کرد و هم‌زمان، در عملیات‌های جبهه‌های غرب و جنوب شرکت می‌کرد. هشت ماه در جبهه‌های کردستان در سمت مسئول بهداری خدمت نمود. در مراسم یادبود شهدا حاضر می‌شد و هرگاه از شهادت هم‌رزمانش مطلع می‌شد با تمام وجود از پروردگار طلب شهادت می‌کرد. سرانجام در سالروز پیروزی انقلاب در سال 1364 حین عملیات والفجر8 وقتی ماسک خود را به یکی از رزمندگان داد تا از خطر صدمات گاز شیمیایی خردل در امان بماند، شیمیایی شد. بلافاصله به اهواز، سپس تهران انتقال یافت. یک‌ مرتبه به بلژیک و دو مرتبه به آلمان سفر کرد و هر بار پس از بهبودی نسبی عزم وطن می‌کرد. این امدادگر جبهۀ فاو و جانباز 70درصد همواره به یاد دوستان و هم‌رزمان شهیدش بود و لحظه‌هایش را به تلاوت قرآن و تربیت صحیح فرزندانش پربار می‌کرد. تلاش‌های شبانه‌روزی‌اش برای احداث و راه‌اندازی کلینک نبی اکرم (ص) بر هیچ‌کس پوشیده نیست، تا جایی که در سال 1370 بهداری سپاه نجف‌آباد به پلی‌کلینیک نبی اکرم (ص) تبدیل شد. وی به عنوان یکی از بنیان‌گذاران کلینک، مسئولیت آنجا را بر عهده گرفت. در این راستا بیمارانی را که فاقد استطاعت مالی بودند، با درمان رایگان شاد می‌کرد. نهم بهمن 1379 پس از سال‌ها تحمل درد و رنج و بیماری در بیمارستان ساسان تهران به جمع شهدا پیوست.

از پنجرۀ کتاب

اروند چون نواري سيمين از ميان خاكهاي نرم ميگذشت. هوا انگار دَم كرده بود. آنطرف رودخانه باد خاكهاي نرم را لوله ميكرد و با خود جلو ميبرد. نگاه رحمتالله به خورشيد كه انگار شعله ميكشيد، گره خورده بود. با پشت دست، عرق روي پيشاني و شقيقههايش را پاك كرد. نگاهش را از خورشيد گرفت و نشاند روي قايقهاي كنار اروند. قايقهايي كه پُر شده بود از مجروح، و روي امواج كوچك آب، آرام ميغلطيد. اينطرف اروند چند امدادگر مشغول جاي دادن وسايل پزشكي توي قايقها بودند. هليكوپتري كه پُر بود از مجروح با سر و صداي زيادي كه درست كرده بود، از روي زمين كنده شد و مثل پرندهاي تو آسمان اوج گرفت، پرواز كرد و در ميان دود و آتش خمپاره گم شد.

ـ رسول جان با چند تا از بچّهها اينجا بمونين. بقيه برين بهداري عقبه.

اينرا رحمتالله گفت و به چند تا از بچّهها كه داشتند ميرفتند طرف قايقها اشاره كرد. بوي آتش و دود از ساحل اروند هم رد شده بود. آسمانِ فاو سياه بود، انگار كه به سياهي زغال تنه زده باشد! خورشيد ميان آسمانِ كِدر و رنگ باخته به زحمت ديده ميشد...  ص68

 

نمای معرف

کتاب «مسافر زمان» تلاش می‌کند تا گوشه‌ای از حماسۀ امدادگران عرصه‌های نبرد را به تصویر بکشد. امدادگران که به دنبال خط‌شکنان و رزمندگان در خط مقدم حضور دارند، بی‌آنکه از بارش آتش بهراسند، فقط و فقط به فکر نجات مصدومان هستند. یکی از این دلاورمردان، سردار شهید رحمت‌الله کاشانی است که او را به عنوان اسوۀ صبر و استقامت می‌شناسند و کتاب حاضر می‌کوشد تا زندگانی او را تا لحظۀ شهادت با زبانی داستانی برای مخاطب به تصویر بکشد.



© در جهت ترویج فرهنگ دفاع مقدس و شهادت هر گونه کپی برداری از محتوای سایت (با ذکر منبع) بلامانع است . طراحی و برنامه نویسی توسط طراحی و توسعه وب سایت صبا