وصیت صوتی شهید محسن حججی به فرزندش
سلام علی آقا
سلام بابا جان
سلام پسر گلم
چند کلمهای هم میخواستم با تو حرف بزنم. ببخشید باباجان که تو سن کودکی ولت کردم و رفتم. اگر ما نمیرفتیم به حرم حضرت زینب جسارت میشد و یا خدای ناکرده همان خرابههای شام برای حرم حضرت رقیه اتفاق میافتاد.علیجان بابا من خیلی دلم میخواهد در این راه رو سفید بشو و شهید بشوم. خیلی دلم میخواهد یک بار قبل از ظهور آقا امام زمان شهید بشوم و یک بار بعد از ظهور امام زمان شهید بشوم. به خیال خودم میگم این زرنگی است و دو بار برای اسلام شهید شدم. انشاءالله که بتوانم به ین آرزو برسم؛ اما باز هم راضام به رضای خدا؛ اگر به آرزویم رسیدم و شهید شدم که الحمدالله و اگر هم به آرزویم نرسیدم که خوب لایق نبودم و صلاح خداوند چیز دیگری است. علیجان بابا جامعه خیلی داره روز به روز سختتر میشود، گناه داره روز به روز رشد میکند و پیشرفت میکند، پاک بودن در این جامعه خیلی سختتر از زمان قبل است و هر چه به ظهور امام زمان نزدیکتر میشویم فتنهها بیشتر میشود، گناهها بیشتر میشود، خطاها بیشتر میشود و شیطان قویتر.
تو باید خیلی مواظب خودت باشی نه تنها باید مواظب خودت باشی، مواظب مامانت هم باشی، مواظب اطرافیانت هم باش.
اسمت را گذاشتم علی که مولات بشود علی(ع)، پیشوات بشود علی(ع)، الگوت بشود علی(ع)، همیشه از امیرالمومنین الگو بگیری و یک جوری علیوار زندگی کنی که بتوانی یکی از سربازان امام زمان بشوی پس از همین الان روی خودت کار کن. روی درس خواندنت، روی شغلت، روی انتخاب زندگیت، روی راه و روش که میخواهی انتخاب کنی، روی انتخاب رفیقهایت، در انتخاب آن آیندهای که برای خودت در نظر داری، خلاصه خیلی مواظب خودت باش علیآقا. من همیشه به یادت هستم، همیشه بالای سرت هستم. انشاءالله اگر شهید شدم همیشه پا به پایت در زندگ میآیم، نمیگذارم کمبود سایه پدرت را احساس کنی. اگر هم شهید نشدم میآیم پیشت و خودم باهات هستم تا بزرگ بشوی. این چند جمله را گفتم که اگر یک روزی چشم و گوشت تازه باز شد و خواستی صدای بابایت را بشنوی این صوت را داشته باشی.
بدون خیلی دوستت دارم هم تو را و هم مامانت را، مواظب خودتون باشید. بعضی وقتها دل کندن از یک چیزهای خوب باعث میشود یک سری چیزهای بهتری به دست بیاوری. من از تو و مامانت دل کندم تا بتوانم نوکری حضرت زینب(س) را به دست آورم. آرزو دارم خدا در این سفر بهم نگاه کنه. خیلی دستتون دارم مواظب خودتون باشید و سعی کنید یک جوری زندگی کنید که خدا عاشقت بشود. اگر خدا عاشقت بشود، خوب تو را خریداری میکند. مواظب خودتون باشید و دعا کنید من هم رو سفید بشوم.
خداحافظ
وصیت صوتی شهید محسن حججی به همسرش
سلام به همسر گلم
راستش دیگه گوشیم زیاد شارژ نداره، میخوام تا قبل اینکه خاموش بشود میخواهم چند جملهای باها حرف بزنم. زهرا خیلی دوستت دارم، خوشحالم از اینکه من با تو ازدواج کردم، یادم میآید روز اول عقدمون که من دوست دارم با ازدواج با تو به سعادت برسم و سعادت همان شهادت است و سرنوشت من با ازدواج با تو خیلی تغییر کرد، شغل خوبی پیدا کردم، راه و روش خوبی را پیدا کردم و همه را یک جورایی مدیون تو هستم. ممنونم.
الان دوباره قسمت شده بروم نوکری حضرت زینب(س). نمیدانم این بار سرنوشتم به شهادت میرسد یا نه؛ اما خیلی دوست دارم رو سفید بشوم. چه با شهادت و چه با لیاقت نوکری؛ اما دلم میخواهد مؤثر باشم، دعا کن شرمنده حضرت زینب نشوم. دعا کن آنجا مفید باشو و بتوانم خدمتی بکنم به اسلام و کاری از دستم بر بیاید و خدای ناکرده نروم آنجا و چیزی بلد نباشم. خدای ناکرده ترس بر من غلبه کند، دل بستگی بهم غلبه کند.
زهرا جان من از تو میخواهم حلالم کنی؛ اگه بهت بدی کردم؛ اگر با اخلاقم تندی کردم؛ اگر یه موقعی در زندگی هر از گاهی نمک زندگی کم و زیاد شد ولی خوب زندگی قشنگی داشتیم من واقعاً راضیام ازت. واقعاً هم از تو و هم از زندگیام و هم از سرنوشتی که دارم راضیام. دلم میخواهد برایم دعا کنی رو سفید باشم هرچه قسمت باشد هرچه که خدا بخواهد راضیام به رضای خدا؛ اگر قسمتم شهادت بود که به آرزویم رسیدم و اگر نبود هم میدانم صلاح خداوند چیز دیگری بوده. فقط میخواهم حلالم کنی. خیلی دوستت دارم خیلی مواظب خودت و پسرم باش. مواظب پدر و مادرت باش، مواظب پدر و مادر من باش. همیشه بهشون سر بزن. همیشه باهاش باش، همیشه به یاد من باش. خلاصه خیلی مواظب خودتون باشید. پسرم را هم طوری تربیت کن که سرنوشتش هر جور شد ختم به سعادت شود، ختم به سربازی امام زمان شود، خیلی دلم میخواهد یک پاسدار شود یا یک روحانی؛ اما انتخاب با خودش است. هر جوری که خودش دوست داشت. فقط یک جوری تربیتش کن که در این جامعه یک سرباز بشود برای امام زمان. خیلی دوستتون دارم خیلی مواظب خودتون باشید، برام دعا کنید، خیلی برام دعا کنید، از طرف من هر کسی را دیدید برایم حلالیت بگیرید، بگویید محسن گفت: «خوبی، بدی، کمی، زیادی، یک موقع غیبتی کردم، یک موقع دلی را رنجاندم یا حرفی زدم، خلاصه ببخشید.»
انشاءالله در حرم حضرت زینب(س)، حرم حضرت رقیه(س)، در بازار شام، جاهایی که میروم برای جنگ، جاهایی که میروم برای نوکری همیشه به یادتان هستم. دعاتون میکنم و دعا میکنم یک روزی سوریه آزاد بشود و همهتان بیایید زیارت.
التماس دعا
خداحافظ
تولد و كودكى
محسن حججی فرزند محمدرضا فرزند مرتضی فرزند شیخ ابوالقاسم حججی نجف آبادی ۱۳۷۰/۴/۲۱ در خانوادهای متدیّن در نجف آباد اصفهان پا به عرصه وجود گذاشت. جدش عالم فاضل شیخ ابوالقاسم حججی از علمای بنام نجف آباد و پدرش راننده تاکسی است که در تمام عمر جز به تلاش برای کسب روزی حلال نیاندیشید، پدر در سالهای دفاع مقدس از رزمندگان بود.
مادرش زهرا مختارپور از خانوادهای مذهبی و خانهدار است. محسن حججی فرزند سوم خانواده و دارای سه خواهر و یک برادر است.
مادرش به یاد فرزند شهید حضرت فاطمه زهرا(س) او را محسن نام نهاد. او از کودکی به اهتمام والدینش در مجالس اهلبیت(ع) شرکت می کرد و حضور در هیئتها برای او از هیئت خانوادگی که پدرش در منزل برپا می کرد شروع شد. علاقه زیادی به مداحی داشت و در نوجوانی در مراسم ویژه نوجوانان مداحی و قرآن قرائت می کرد.
جوانى و آغاز فعاليت فرهنگى
محسن دوره ابتدایی، راهنمایی و متوسطه خود را به ترتیب در دبستان شهید پولادچنگ، راهنمایی علامه طباطبایی و هنرستان کارودانش شهدای فرهنگی گذراند.
از 7 سالگی وارد فضا و فعالیتهای بسیج شد.اولین کتاب غیردرسی که از دست پدرش هدیه گرفت مقتل حضرت سید الشّهدا(ع) بود.
محسن در سال 85 در ایام نوجوانی و یک سال پس از شهادت سردار سرلشگر پاسدار حاج احمد کاظمی فرمانده وقت نیروی زمینی سپاه، با موسسه فرهنگی شهید کاظمی که به تازگی برای فعالیتهای فرهنگی هنری انقلاب اسلامی تاسیس شده بود آشنا شد و به عضویت آن در آمد.
محسن حججی با حضور در فضای فرهنگی و معنوی موسسه، با شهید کاظمی و سبک زندگی و مجاهدت های آن شهید آشنا و شیفته او شده و الگوی رفتاری زندگی خود را این سردار شهید قرار داد و چون شهید کاظمی، با عشق به حضرت فاطمه زهرا(س)، رابطه با روحانیت متعهد و انقلابی و در آرزوی شهادت زندگی کرد.
تحصيلات تكميلى و سربازى
حججی در سال 87 در دانشکده علمی کاربردی علویجه در رشته برق ساختمان در مقطع کاردانی پذیرفته شد و پس از اتمام تحصیل در سال 90، راهی سربازی شد.
با اینکه میتوانست در شهر خود بماند و سرباز سپاه شود، خدمت در یکی از سختترین و دورترین نقاط مرزی ایران در ارتش جمهوری اسلامی (نقاط مرزی استان اردبیل) را انتخاب کرد. در دوران سربازی نیز دست از کار فرهنگی نکشید و با توجه به تاکید رهبری بر امر کتاب و کتابخوانی، نسبت به ترویج فرهنگ کتابخوانی در بین سربازان اهتمام جدی داشت.
پس از اتمام خدمت با توجه به شکلگیری شخصیت اجتماعیاش در فضای فرهنگی موسسه شهید کاظمی و اهتمام این موسسه فرهنگی بر امر کتاب، در کنار برقکشی ساختمان، کار کتاب را هم آغاز کرد. او همراه گروهی از دوستان موسسهای خود به کارهای ترویجی کتابخوانی چون برگزاری نمایشگاههای مختلف کتاب، حضور در مدارس و معرفی کتاب، جمعههای کتاب و معرفی کتاب در نماز جمعه پرداخت.
اردوهاى جهادى و محروميت زدايى
یکی از نقاط عطف زندگی محسن حضور او عضویت در گروه جهادی شهید کاظمی و شرکت در اردوهای جهادی به منظور خدمت رسانی به مردم مستضعف بود.
مشاهده نزدیک و لمس محرومیت مردم او را به شدت آزرده کرده و توجه او را به جهاد سازندگی برای رفع محرومیت از مردم مستضعف و خدمت رسانی فرهنگی و عمرانی به مردم محروم در مناطق دورافتاده جلب کرد.
علاقه و گرایش او به معنویت و خودسازی باعث شده بود تا حضور او در اردوهای جهادی، جدای از فعالیت و اقدام عملی، گاهی با روزه نیز همراه شود. او درآمدهای حاصل از کارهای پاره وقت خود در شهر یعنی کتابفروشی و برقکشی ساختمان را نیز برای همین اردوهای جهادی هزینه میکرد.
مسجد فاطمه الزهرا(س) در روستای دورک پشت کوه فریدونشهر در استان چهارمحال و بختیاری یادگار او و دوستانش میباشد.
ازدواج و تولد پسرش
محسن حججی در سال ۹۱در سن ۲۱ سالگی طی فعالیت فرهنگی خود با خانم زهرا عباسی دیگر عضو موسسه شهید کاظمی آشنا شد و برای ازدواج و عمل به سنت رسول خدا (ص) عمل کرد. همسر ایشان مهریه یک سکه و 5 مثقال طلا و۱۲شاخه گل نرگس و۱۲۴۰۰۰صلوات وحفظ کل قرآن با معنی را برای ازدواج تعیین نمود که ایشان تا قبل از شهادتش توانست بیش از نیمی از قرآن را حفظ کند.
علاقه و عشق محسن و همسرش زبانزد عام وخاص بود، او و همسرش در زندگی مشترک خود صداقت، محبت و جهاد در راه خدا را میثاق الهی خود قرار دادند و همیشه در راه تعالی معنوی تا سر حد شهادت یار و یاور یکدیگر بودند. حاصل این ازدواج فرزندی بنام علی که در24 فروردین 1395 به دنیا آمده است.
ویژگی بارز محسن حججی احترام و اکرام والدین خود و همسرش است که همین پله پروازی برای او شد. آنچه تمام مهرههای زندگی محسن حججی را متصل میکند بصیرت در شناخت تکلیف و عمل به تکلیف در هر لحظه است. نمونه کامل یک جوان مومن و انقلابی.
اولين اعزام به سوريه
شهید حججی با عشقی که به میراث امام، انقلاب، رهبری و شهدا داشت، تصمیم گرفت به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بپیوندد تا به قول خودش از این مسیر به اوج تعالی یعنی شهادت نزدیکتر شود. در سال ۱۳۹۲ وارد سپاه پاسداران شد و پس از طی 6 ماه دوره آموزش عمومی، 2 سال تحت آموزشهای زرهی و جدیدترین تانکهای جنگی قرار گرفت.
او به خواست و اصرار خود در سال ۹۴ به مدت دو ماه در حالی که منتظر تولد فرزندش بود، به عنوان مستشار نظامی به کشور سوریه اعزام شد. در اولین اعزام در یکی از عملیاتها حججی با رشادت و مهارت خود توانست در پیشبرد عملیات نقش موثری ایفا کند و مورد تشویق فرماندهی منطقه قرار گرفت. در همین دوره دو تن از همرزمان و دوستان حججی به شهادت رسیدند.
دومين اعزام به سوريه
پس از بازگشت و با به دنیا آمدن علی، لذت زندگی برای او چندین برابر شد. محسن اما راه شهادت و فناء فی اللّه را انتخاب کرده بود. از این بابت نگران دلبستگی شدید خود به همسر و فرزند و پدر و مادرش بود.
او قرار خود را از دست داده بود و دائم سودای رفتن در سرداشت و برای این کار نیز از خداوند متعال و اهل بیت (ع) مدد جست. او با نذر و تقویت ارتباط معنوی خود با اهل بیت و تشدید خودسازی و احترام به والدین و خانواده اش، روز به روز به هدفش نزدیکتر شد.
علیرغم قاعده اعزام هرنفر فقط یک بار، فرماندهان و همرزمانش در سپاه شاهد اصرار و پیگیری های شدید وی جهت اعزام مجددش بودند، تا سرانجام موفق به دریافت مجوز اعزام مجدد شد و در تاریخ 27/0۴/1396 برای مبارزه با تکفیریها و داعشیان عازم سوریه شد تا در قطع دست آمریکا و دشمنان از حرم آل الله (ع) و حریم جمهوری اسلامی نقش داشته باشد.
در سحرگاه دوشنبه 16 مرداد 1396 در منطقه التنف سوریه به همراه چند ایرانی دیگر در بین نیروهای گردان سیدالشهدای حشدالشّعبی عراق مشغول مأموریت مستشاری بودند که با حمله سنگین و غافلگیرانه داعش روبرو شدند.
اسارت و شهادت
حاصل این درگیری چند ساعته شهادت چندین رزمنده ایرانی و عراقی مستقر در مقر بود. سرنوشت محسن نیز در این صحنه اسارت، به مجروحیت رقم خورد. اما محسن مجروح در آن شرایط سخت تصمیم گرفت، تا نتایج تربیت خانوادگی، اندیشهها، مطالعات، خودسازیها و تلاشهای قبلی در جبهه حق علیه باطل و خداپرستی و عشق بی پایان به اهل بیت( ع) را به بوته آزمایش عملی بسپارد.
داعشی ها از حمله به مقر حشد الشّعبى و صحنه دستگیری و شکنجه و شهادت و پیکر بی سر محسن فیلم مستند حرفهای ساختند و خواستند با خیال خود سربازان جبهه حق را تحقیر و مردم و مسئولان ایران را دچار رعب، وحشت و اختلاف در مبارزه با شیاطین کنند؛ اما غافل از آن بودند که اراده خدای متعال چیز دیگری است و همان طور که در قرآن فرموده است : «تعزّ مَن تَشاء و تذلّ مَن تَشاء» ، انتشار این تصاویر موجب عزت محسن حججی و عظمت مجاهدت او در برابر دشمنان و وحدت و یکپارچگی بیسابقه بین همه اقشار و گروههای اجتماعی در مبارزه با کفار و منافقین شد. همه جا حرف از شجاعت و پایداری و استحکام او بود.
همه می گفتند انگار آن داعشی در دستان محسن اسیر شده است که این همه ترس و واهمه در چهرهاش موج میزند. حقا که محسن شیربچه حیدر کرار بود و با شجاعتش درس مردانگی به همگان داد. محسن حججی با صبر الهی و چهره مقاوم و معصومش باعث موج بینظیری از وحدت و یکپارچگی فکری و عاطفی در ایران منطقه و حتی در سایر ملل دنیا شد.
تحولات منطقه
اخبار تحولات عمیق انسانی بوجود آمده از شهادت مظلومانه محسن بیشتر از آن است که در این مجال گنجانده شود تا جایی که امام خامنهای(مدظلّه العالی) درباره او فرمودند: شهید حججی حجت الهی در برابر چشمان همگان شد همچنین شهید حججیها را از رویشهای انقلاب دانستند.
سردار قاسم سلیمانی در پیامی که به مناسبت شهادت محسن حججی منتشر کرد بیان نمود: «به حلقوم بریده این شهید قسم, انتقام شهید حججی را با ریشه کن کردن شجره خبیثه وهابیت و تروریسم خواهیم گرفت.»
تبادل پيكر شهيد
همه اقشار مردم از سیاسیون و مسئولین و علما و خانواده های شهدا تا هنرمندان و افراد سرشناس جامعه همه تحت تاثیر شهادتش واکنش نشان دادند و پیامهای مختلفی در صفحات مجازی خود منتشر کردند.
در شهرهای مختلف مراسمهای یادبود متعددی بنام شهید برگزار شد و پروژه ها، اردوهای جهادی وفعالیت های خیریه زیادی به نام شهید شکل گرفت.
20 روز بعد از خبر شهادت حججی، دبیر کل حزب اللّه لبنان اعلام کرد که طی یک عملیات مبادله با داعش پیکر شهید حججی را پس خواهد گرفت. دو روز بعد با اجازه حزب اللّه لبنان به اتوبوس های حامل خانواده های داعشی برای عبور از منطقه مرزی و ورود به منطقه تحت نظر داعش، پیکرمحسن حججی باز پس گرفته شد.
ما از درک حضور او ناتوانیم اما هزاران هزار محسن حججی دیگر هستند که مثل محسن، دغدغه فرهنگ، محرومیت زدایی، دفاع از حرم، خدمت به مکتب اهل بیت(ع) و ... را دارند.
«روحش شاد و راهش پر رهرو»
خاطره جالب سرباز اهل سنت از دوران سربازی با شهید حججی
حمید خلیلی دوست شهید مدافع حرم محسن حججی، در برنامه «تا ثریا» اظهار داشت: یکی از همخدمتیهای اهل سنت دوران سربازی شهید حججی با من تماس گرفت و گفت کمد لباس محسن کتابخانه پادگان ما بود. به قدری به سربازان کتاب میداد که پادگان به او اعتراض کرد.
انشاالله شهادتم صدق گفتارم را گواهی می دهد...شک نکنید و مطئمن باشید راه ولایت همان راه علیست - رهبر برحق سید علیست .....
|